English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1160 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
paragram U جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
an orthographical mistake U تصحیف
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
portmanteaus U واژه مرکب از دو واژه
portmanteau U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux U واژه مرکب از دو واژه
alphabetic character set U حروفی که
ringlock U قفل حروفی
letter lock U قفل حروفی
mongram U رمز حروفی
combination lock U قفل حروفی
combination locks U قفل حروفی
literal key [کلید رمز حروفی]
monogrammatic U دارای رمز حروفی
alphabet U حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
lightface U حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد
alphabets U حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
collates U حروفی که طبق کد مرتب شده اند
collated U حروفی که طبق کد مرتب شده اند
collate U حروفی که طبق کد مرتب شده اند
collating U حروفی که طبق کد مرتب شده اند
buffer U کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
repertoire U لیست حروفی که قابل نمایش یاچاپ هستند
contiguous U خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
set U تمام حروفی که قابل نمایش یا چاپ هستند
setting up U تمام حروفی که قابل نمایش یا چاپ هستند
sets U تمام حروفی که قابل نمایش یا چاپ هستند
cps U تعداد حروفی که هر لحظه چاپ یا پردازش می شوند
phonotypy U چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
labialism U حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
blast through alphanumerics U حروفی که در یک ترمینال تصویری در حالت گرافیکی قابل نمایش اند
uncial letters U حروفی که در کتابهای خطی سدههای 8 میلادی بکارمیبردند....بحروف درشت
palatal letters U حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظمیشوند
bar printer U چاپگری که در آن حروفی که روی بازو هستند به کاغذ می چسبند یا چاپ می شوند
of the same leaven U ازیک جنس
on one hand U ازیک طرف
uniparental U ازیک ولی
from pillar to post U ازیک دربدردیگر
ex parte U ازیک طرف
osmosis U ازیک پرده
palatals U حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
reverse U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversing U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverses U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversed U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
to lose an eye U ازیک چشم نابیناشدن
aliunde U ازیک جای دیگر
extravaganza U ازیک شخصیت خیالی
extravaganzas U ازیک شخصیت خیالی
consubstantiate U ازیک جنس شدن
itineration U ازیک جابجایی دیگر
Ask each and every one of them . U ازیک یک آنها بپرسید
from stem to stern U ازیک سربسر دیگر
dual U استفاده ازیک جفت
to solicit an office U درخواست ازیک شرکت
personal computing U استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
lobectomy U برداشتن قسمتی ازیک عضو
unique U مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود
uniquely U مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود
out fall U محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
it is useful in a way U ازیک جهت سودمنداست تاندازهای مفیداست
gybe U ازیک سوبسوی دیگرجنبیدن تغییرجهت دادن
replaying U خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replays U خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replay U خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replayed U خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
nutcrackers U تمرین ضربه سخت خوردن ازیک یا دو بازیگر
nutcracker U تمرین ضربه سخت خوردن ازیک یا دو بازیگر
polyoestrous U دارای بیش ازیک وهله جفت گیری در سال
reconstitution site U قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
entrance head U بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
eponymy U اشتقاق اسم قبیله یا شخص یاعشیره ازیک کلمه
retrospective search U جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
reproduces U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproducing U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduced U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
round robin (meeting or discussion) <idiom> U جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
reproduce U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
scrimmage U بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
scrimmages U بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
relocating U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocates U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocate U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocated U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
metastasize U گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
Sept U دسته یا اجتماعی که افرادش معتقداند ازیک جد یا نیا بوجودامده اند
roll forward U تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
outdegree U تعداد رئوس جهت داری که ازیک گره خارج می شوند
null U رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
systematic theology U بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
distortions U اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
distortion U اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
open loop system U مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
retrieval U عمل جستجو, محل دادن وبهبود اطلاعات ازیک فایل یا رسانه ذخیره سازی
concatenate U بیشتر ازیک فایل یامجموعهای ازداده ها که باهم ترکیب می شوند تا مجموعهای را تشکیل دهند
ferryboat U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
experssion U عبارت
statement U عبارت
phrase U عبارت
wordage U عبارت
expression U عبارت
expressions U عبارت
cl U عبارت
phrases U عبارت
clauses U عبارت
terming U عبارت
termed U عبارت
word U عبارت
term U عبارت
clause U عبارت
statements U عبارت
phrased U عبارت
worded U عبارت
neologisms U نو واژه
neologism U نو واژه
mosul U واژه
worded U واژه
word U واژه
termed U واژه
term U واژه
terming U واژه
emission theory U فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
termed U جمله عبارت
term U جمله عبارت
range expression U عبارت دامنه
colloquialisms U عبارت مصطلح
colloquialism U عبارت مصطلح
the letter of the law U عبارت قانون
assignment statement U عبارت گمارشی
affirmative U عبارت مثبت
an idiomatic experssion U عبارت اصطلاحی
put into words U به عبارت دراوردن
passage U عبارت فقره
protext U عبارت پیشین
trinomial U دارای سه عبارت
terming U جمله عبارت
passages U عبارت فقره
prolixity U عبارت زاید
Namely …viz …it consists of… U عبارت است از ...
an exclamatory phrase U عبارت تعجبی
doxology U عبارت تسبیحی
phraseologist U عبارت پرداز
paragrapher U عبارت نویس
quotation U اقتباس عبارت
quotations U اقتباس عبارت
involution U پیچدارکردن عبارت
expression U افهار عبارت
relational expression U عبارت رابطهای
To phrase. U به عبارت در آوردن
in fact U به عبارت دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
phraseology U عبارت پردازی
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
Verbosity. Rhetoric. U عبارت پردازی
context style of a expression U سیاق عبارت
namely <adv.> U به عبارت دیگر
mathematical term U عبارت [ریاضی]
term U عبارت [ریاضی]
wording U عبارت سازی
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
expressions U افهار عبارت
branch U در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branches U در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
wordbook U واژه نامه
word book U واژه نامه
loanword U واژه عاریه
dissylable U واژه دوهجائی
score out that word U ان واژه را خط بزنید
glossary U واژه نامه
dictionary U واژه نامه
cognate U واژه هم ریشه
lexicon [dictionary] U واژه نامه
paronym U واژه هم ریشه
word blindness U واژه کوری
word-blindness U واژه کوری
loanword U واژه بیگانه
the root of a word U ریشه واژه
coinage U ابداع واژه
keyword U واژه کلیدی
intercalation U واژه افزایی
stimulus word U واژه محرک
word count U واژه شماری
word deafness U واژه کری
word order U ترتیب واژه ها
neolalia U واژه تراشی
wordbook U واژه نامه
buzz word U رمز واژه
buzz words U رمز واژه
glossary U واژه نامه
lexicology U واژه شناسی
pejorative U واژه تحقیری
neologism U واژه جدید
neologism U واژه تراشی
neologisms U واژه جدید
neologisms U واژه تراشی
synonym U واژه مترادف
synonym U واژه هم معنی
synonyms U واژه هم معنی
word U واژه سخن
glossaries U واژه نامه
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
1affixation
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1popsicle
1pedal pamping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com